جدول جو
جدول جو

معنی حجت گویا - جستجوی لغت در جدول جو

حجت گویا
(حُجْ جَتِ)
دلیل روشن:
نافه گفتش یافه کم گو کآیت معنی مراست
اینک اینک حجت گویا دم بویای من.
خاقانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
حجیج. (منتهی الارب). آنکه حجت و دلیل آورد
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
حکم نویس. نویسندۀ محکمه. منشی:
بحجت نویسان دیوان خاک
بجاوید مانان مینوی پاک.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حُجْ جَ)
حجت آوردن. لجاج: و از حجت گوئی و بهانه جوئی او آگاه نه. (سندبادنامه ص 289)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حجت نویس
تصویر حجت نویس
منشی، بحث کننده
فرهنگ لغت هوشیار